نمیدانید؛ واقعا نمیدانید؛ چه لذتی دارد وقتی سیاهی رنگ چادرم، دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوش رنگترین زن هاست را میزند.
نمیدانید چقدر لذت بخش است وقتی وارد مغازه ای میشوم و میپرسم؛ آقا! اینا قیمتش چنده؟ وفروشنده جوابم را نمیدهد؛ دوباره میپرسم: آقا اینا چنده؟ فروشنده محو موهای مشکرده زن دیگری است و ذوق زده .... و من را اصلا نمیبیند. باز هم سوالم بی جواب میماند و من خوشحال، از مغازه بیرون میآیم.
نمیدانید؛ واقعا نمی دانید؛ چه لذتی دارد وقتی در خیابان و دانشگاه و … راه می روید و صد قافله دل کثیف، همراه شما نیست ....